loading...
جوانان تم
فراخوان
بیسللسبسیلیس
hakim بازدید : 753 یکشنبه 17 خرداد 1394 نظرات (0)

مسئله‌ی رابطه‌ی دین و سیاست/ دین و دنیا: آیا این دو رابطه دارند یا ندارند و در صورتی که داشته باشند، چگونه است؟

نشانه‌ها و تعبیرات این مسئله در جامعه‌ی ما: مباحث مربوط به مدیریّت فقهی و مدیریّت علمی، رابطه‌ی حوزه و دانشگاه، دین و ایمان، دین و دنیا، سیاست و دیانت، اسلام ناب و اسلام آمریکایی، جمهوریّت و اسلامیّت، رأی مردم و رأی ملّت، دین و ایدئولوی، دین حدّاقلّی و حدّاکثری و ... نشانی است از این بحث در جامعه‌ی ما.

کدام دین و کدام سیاست؟

روایت غربی:

o    دین: فقط به نسبت انسان و خدا می‌پردازد – دین کلیسایی تحریف شده، فقط بعد فردی، معنوی و اخروی دارد و بعد اجتماعی سیاسی ندارد – دین عشقی و عقل ستیز است. جامع نیست.

o    سیاست: امور دنیوی و اجتماعی که فقط با عقلانیت و علم مناسبت دارد و نسبت به اخلاق و معنویت و آخرت دست کم بی تفاوت است و در قرائتی افراطی با دین و معنویت ضدیت دارد.

o    دیدگاه غربی(سکولاریسم/ جدایی دین و سیاست): امور به دینی، فردی، معنوی و اخروی و دنیوی، اجتماعی و سیاسی تقسیم می‌شود و کلیسا و قیصر بعد از یک دوره کش و قوس به توافق رسیدند که امور دنیوی و اجتماعی – سیاسی تحت سلطه‌ی شاهان باشد و امور اخروی و معنوی تحت سلطه‌ی کلیسا.

o    سکولاریسم در لغت(secularism) به معنی عرف گرایی، دنیوی، دنیاگرایی و ... است. سکولاریزاسیون فرایند دنیوی، عرفی و عقلانی شدن امور اجتماعی – سیاسی است.

o    دینی که مسیحیت باشد، با سیاست که صرفاً امری دنیوی و عقلانی انگاشته می‌شود و غیراخروی، غیرمعنوی است، ربطی ندارد.

روایت اسلامی:

o    دین: دین رابطه‌ی انسان با خدا، انسان های دیگر و جهان را تعیین می‌کند  - شیوه ی رفتار صحیح انسانی آنگونه که خدا می خواهد= صبغه ی الهی زندگی انسان - دینی بودن یعنی این که همه چیز و همه کار رنگ و جهت الهی داشته باشد و مرضیّ خدا باشد.

o    سیاست: اداره‌ی امور جامعه طبق نوامیس هستی و فطرت انسان در جهت سعادت و خوشبختی دنیوی، اخروی، انسانی و معنوی ...

o    دیدگاه اسلامی: امور دوگانه نیستند. همان امور دنیوی بعد اخروی هم دارند. امور معنوی و اخروی روی دیگر امور دنیوی و اجتماعی – سیاسی هستند. دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست. دین به روابط بین پدیده‌ها نمی‌پردازد بلکه رابطه‌ی پدیده‌ها را با روح انسان و مصالح انسانی بررسی می‌کند.

نتیجه: سکولاریسم ریشه در مسیحیّت دارد و توسّط روشنفکران بدیل خودی شبیه سازی شده است و ربطی به اسلام ندارد. اگر حکومت و سیاست دینی نباشد، دین حدّاقلّی می‌شود و عرصه برای دینداری حتّی فردی هم تنگ می‌شود.

هدف مخالفین این است که دینداران را از صحنه طرد کنند.

دین و ایدئولوژی: بحث رابطه‌ی دین و ایدئولوژی نیز حکایت و روایتی است از بحث رابطه‌ی دین و سیاست؛ یعنی تلقّی ایدئولوژیک از دین خواه به معنای سیاسی کردن دین، خواه به معنای تقلیل دین در جنبه‌ی سیاسی آن و یا استفاده‌ی سیاسی از دین.

رابطه‌ی دین و سیاست در تاریخ اسلام: از پس از واقعه‌ی غمناک سقیفه، در عالم اسلام مرجعیّت دینی و سیاسی از هم جدا شد و کسانی در رأس امور سیاسی قرار گرفتند که مرجع دینی نبودند. آنان یعنی خلفا سیاست را امری زمینی و دنیوی تلقّی می‌کردند. شاید همین سابقه‌ی تاریخی هم مایه‌ای برای بحث رابطه‌ی دین و سیاست و گرایش‌های سکولاریستی در جامعه‌ی ما بوده باشد.

گفتمان مسیحی حکومت: حضرت عیسی به پیلاطس گفت: «پادشاهی من از این جهان نیست». و به هیرودیسیان گفت: «مال قیصر را به قیصر بدهید و مال خدا را به خدا». شعار قرون مسحیّت قرون وسطایی این بود که «فرمانروا تنها در برابر خدا مسئول است نه مردم». این همان تئوکراسی است که در آن دوره در غرب حاکم بود. لوتر گفته: «هیچ مسیحی نمی‌تواند به مخالفت با فرمانروای خود برخیزد بلکه باید به هر بیدادگری تن دهد، هر کس مقاومت ورزد لعن خواهد شد». ویژگی‌های این گفتمان عبارت بود از: نبود شریعت و دستورات اجتماعی و سیاسی در دین ـ جدایی دین از سیاست. در غرب قرون وسطا نحوی حکومت تئوکراتیک حاکم بود که مشروعیّت خود را از کلیسا می‌گرفت و ویژگی‌های آن عبارت بود از: اقتدار خدایی پادشاه ـ موروثی بودن حکومت ـ بی مسئولیّتی حاکم در قبال مردم ـ حقّ یک طرفه‌ی حاکم. در جامعه‌ی قرون وسطایی قیصر(مرجع سیاسی) و کشیش(مرجع دینی) با کش و قوس‌هایی که داشتند، هر کدام به کار خود می‌پرداخت.

آثار جدا انگاری دین و سیاست: جدایی سیاست از اخلاق و معنویّت و صداقت و ... این که کسانی از سیاست پرهیز دارند و دامن خود را از آن پاک نگه می‌دارند، از آثار این انگاره است. باید گفت انسان به قول ارسطو حیوانی سیاسی است و لذا از سیاست گریزی نیست. اگر هم کسی را با سیاست کار نباشد، سیاست را با همه کارهاست. سیاست یعنی اداره‌ی جامعه. با این حال چطور می‌توان نسبت به سرنوشت کشتی جامعه بی‌تفاوت بود در حالی که سرنوشت ما با آن گره خورده است. همه سیاسی‌اند ولی برخی در این عرصه منفعل بوده و ناآگاهانه گام بر می‌دارند و برخی فعّالانه، مؤثّر و آگانه. همه باید بصیرت و بینش سیاسی داشته باشند و در عالم سیاست فعّال باشند در سرنوشت اجتماعی خود دخالت و مشارکت نمایند تا زمام امورشان در دست افراد شایسته قرار گیرد و ...

 

برچسب ها دین , سیاست ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
جوانان تم در نظر دارد تا بهترین خدمات امور طراحی قالب و گرافیک را با بهترین و گمترین قیمت تحویل شما دهد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدام بخش از سایت را بیشتر می پسندید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2047
  • کل نظرات : 389
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 122
  • آی پی دیروز : 155
  • بازدید امروز : 231
  • باردید دیروز : 323
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,560
  • بازدید ماه : 5,545
  • بازدید سال : 10,276
  • بازدید کلی : 604,308